نوع مقاله: مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Shokrollah Jahanmahin[1]
This writing explains first briefly about creation, temperament and law and it claims that if law is executed correctly and exactly, will be established social justice and order. Social justice is effect of respect to law, but moral justice is effect of equilibrium and rational faculties. If moral justice is fulfilled, social justice will be fulfilled deeply and fundamental, but necessarily it is not in company with moral justice. Moral justice requires achievement of Nobel and eminences dispositions, and the Nobel dispositions that is caused by soul greatness is superior than morality virtues that is caused based on convenience. There for it’s obvious that functional intellect expanse is limited in the domain of law and it is unlimited in the morality one.
[1]. Islamic Azad university, Jahrom, Iran .
کلیدواژهها [English]
از نظر اخلاق هر انسان اخلاقمندی خود را نسبت به ادای چهار حق، مکلف و مسئول میشمارد: حق خدا، حق خویشتن، حق جهان، و حق انسان های دیگر.
عدالت اخلاقی، یعنی رعایت حقوق چهارگانهٔ فوق، به طور دقیق و کامل.
از آن جا که انسان دارای سه قوهٔ نفسانی شهویه و غضبیه و نطقیه است، باید این قوا از افراط و تفریط حفظ کند، و آن ها را همواره در حد وسط و متعادل نگاه دارد. از حفظ تعادل این قوا، عدالت اخلاقی پدید میآید.
عدالت اجتماعی یعنی رعایت حقوق افراد جامعه که در قوانین و مقررات جزائی و مدنی یک ملت و یک مملکت، مدون شده است.
کسی که از عدالت اخلاقی برخوردار است، قطعاً از عدالت اجتماعی و قانونمندی نیز برخوردار است. چنین کسی در خلوت و جلوت، حقوق چهارگانه را رعایت میکند، و اگر تخلف کند، گرفتار ملامت وجدان میشود. به علاوه، عشق به پاکی و صفا او را به درجهای از کرامت نفسانی میرساند که هرگز به خود، اجازهٔ تخلف نمیدهد و گرفتار سرافکندگی وجدانی نمیشود. وجدان پاک و سالم دریچهای است برای ارتباط انسان باخدای متعال.
کسانی که به درجهٔ مکارم اخلاقی میرسند، به تعبیر روایات از احرارند و اگر از پلیدی ها میگریزند، و به نیکی ها روی میآورند، نه از ترس عقاب است و نه به طمع ثواب. این همان عدالت ناب اخلاقی است. عدالت اجتماعی ممکن است از راه ترس و طمع باشد؛ اگر از روی ترس است، بردگی و اگر از روی طمع است، بازرگانی است.[i] (نهج البلاغه، حکمت229).
[i] . إنّ قوماً عَبَدوُا اللهَ رَغبَةً فَتِلکَ عِبادة التّجارِ واِنّ قَوماً عَبَدوُا اللهَ رَهْبَةً فَتِلک عِبادة العَبیدِ وَاِنّ قوْماً عَبَدوُا اللهَ شُکراً فَتِلک عِبادة الاَحرارِ.