نعمت الله بدخشان؛ عزیزالله سالاری
دوره 13، شماره 24 ، فروردین 1400، ، صفحه 46-65
چکیده
مولانا جلال الدّین محمّد بلخی در آثار خود بهویژه مثنوی معنوی، برخلاف دیدگاه فلسفیِ معروف به پانته ایسم و معتقدان به حلول و اتّحاد، اعتقاد به وحدت وجود را با تجلّی و تنزّه و تعالی خدا سازگار و قابل جمع میداند و حتی مدّعی است که از این نگاه، میتوان تصویری مطلوبتر و نزدیکتر از هر دیدگاه دیگری نسبت به خدای دین ...
بیشتر
مولانا جلال الدّین محمّد بلخی در آثار خود بهویژه مثنوی معنوی، برخلاف دیدگاه فلسفیِ معروف به پانته ایسم و معتقدان به حلول و اتّحاد، اعتقاد به وحدت وجود را با تجلّی و تنزّه و تعالی خدا سازگار و قابل جمع میداند و حتی مدّعی است که از این نگاه، میتوان تصویری مطلوبتر و نزدیکتر از هر دیدگاه دیگری نسبت به خدای دین داشت. در اینجا کوشیده شده است با کاربرد روش توصیفی–تحلیلی ابتدا به اثبات باورمندی مولوی به دیدگاه وحدت وجود بپردازیم و سپس فروع آن را تبیین و بررسی کنیم؛ بهویژه به این پرسش پاسخ دهیم که چگونه او تجلّی و تنزّه و تعالی خدا را بر مبنای اصل اساسی مکتب خود (وحدت وجود) تبیین و اثبات مینماید. از اینرو، برای آشنایی با مکتب عرفانی و بررسی دیدگاه مولانا، ابتدائاً به معرّفی مشرب عرفانی و اعتدال اندیشه و روش فکری او میپردازیم و سپس بر مبنای وحدت وجود به تقسیم وحدت به وحدت آفاقی و انفسی و تمایزگذاری میان مقام ذات و مقام اسماء و صفات الهی و اعتقاد به تشبیه در عین تنزیه و تنزیه در عین تشبیه که فروع و پیامدهای این اصل هستند مبادرت میورزیم.