مهدی حسینی شیروانی؛ فرهاد ترابی
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، ، صفحه 231-256
چکیده
علامه طباطبایی در مقدمه تفسیرالمیزان بر این باور است که شماری از مفسران قرآن کریم، عقاید کلامی خود را بر آیههای قرآنی تحمیل کرده، وآن چه که با عقاید مذهبی آنان ناسازگار نموده است، به تأویل بردهاند، و در حقیقت، نمیتوان چنین تبیینی را تفسیر نام نهاد. حال این پرسش مطرح است که آیا علامه، با وجود هشدار دیگران از فرو غلطیدن ...
بیشتر
علامه طباطبایی در مقدمه تفسیرالمیزان بر این باور است که شماری از مفسران قرآن کریم، عقاید کلامی خود را بر آیههای قرآنی تحمیل کرده، وآن چه که با عقاید مذهبی آنان ناسازگار نموده است، به تأویل بردهاند، و در حقیقت، نمیتوان چنین تبیینی را تفسیر نام نهاد. حال این پرسش مطرح است که آیا علامه، با وجود هشدار دیگران از فرو غلطیدن در دام پیش فرضها، خود در مواجهه با پیش انگاره عصمت انبیا، چگونه با آیات موهم عدم عصمت برخورد کرده است؟ نظریه کلی نگارنده در خصوص نوع برخورد علامه با چنین آیاتی، آن است که وی در تبیین خویش، با پایبندی به نظریه عصمت حداکثری، آیات ناسازگار با این نظریه را با تحلیلهای واژه شناختی، یا با کلیگوییهای عقلانی و یا با رمزانگاری آیات مربوطه، راه توجیه و تأویل را برگزیده، و گاهی نیز، از بررسی دقیق آیهها روی برتافته است. علامه در برخورد با این آیات،کوشش کرده است تا با تحلیلهای عقلانی و بهرهگیری از روش تفسیری قرآن به قرآن، تزاحم ظاهری میان پیش فرض عصمت مطلق انبیا و ظواهر آیات موهم عدم عصمت را به گونهای علاج کند. روش تحقیق در این رساله، تحلیلی – انتقادی بوده، و از منابع کتابخانهای بهره جسته است.