مجتبی سرگزی پور؛ نادر مختاری افراکتی؛ امیر بارانی
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، ، صفحه 203-230
چکیده
عقل و شرع مباحثی نو در حیطهی علوم انسانی نیست و کتب اندیشمندان مشحون از تحلیلهای عمیق در این باب است. آنچه در بحث مذکور حائز اهمیت است، سخن از ارتباط این دو است. کاشانی برخلاف مسلک اخباری خود به استفادهی گونهای از عقل در فهم احکام شرع معتقد است، به این شکل که از عقل استدلالی بهعنوان یک ابزار برای رسیدن به حکم شرعی ...
بیشتر
عقل و شرع مباحثی نو در حیطهی علوم انسانی نیست و کتب اندیشمندان مشحون از تحلیلهای عمیق در این باب است. آنچه در بحث مذکور حائز اهمیت است، سخن از ارتباط این دو است. کاشانی برخلاف مسلک اخباری خود به استفادهی گونهای از عقل در فهم احکام شرع معتقد است، به این شکل که از عقل استدلالی بهعنوان یک ابزار برای رسیدن به حکم شرعی از منابع تعریفشده آن به کار گرفته میشود. این سخن بر خلاف نظر معتقدین به دلیل عقلی، و مباین با نظر کسانی است که عقل را منبع استنباط حکم شرعی می دانند؛ نوع نگرش او نسبت به عقل و ماهیت ابزارگونهاش برای رسیدن به حکم شرعی از منابع تعریف شده، شیوهی تفقه وی را به مجتهدان نزدیک میسازد و روش تفقه اخباری او را از دیگر اخباریان متمایز میکند. میرداماد عقل را نیروی مدرک واقعیت خارجی و تشخیصدهندۀ حقیقت از خطا میداند. وی طرفدار نظریهی تحسین و تقبیح عقلانی افعال است و معتقد به تلازم بین حکم عقل و شرع بوده و عقل را یکی از منابع معرفت و شناخت انسان میداند. او معتقد است که هر دو مقوله از یک حقیقت عینی و خارجی خبر میدهند. از این رو، اِخبار عقل و شرع هماهنگ با یکدیگر است و این سخن با ذات حقیقت سازگار است، زیرا حقیقت به حسب ذات خود، با تعدد و دوگانگی سازگار نیست. به اعتقاد وی حقیقت ازآن جهت که حقیقت شناخته میشود یگانه است، لذا آنچه شرع به دست میدهد با آنچه عقل به آن میرسد یکسان و متلازم است.