احمد بهشتی؛ سعید پارسا
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، صفحه 8-26
چکیده
حس مشترک به منزله لوحی است که صور را یا از طریق حواس ظاهر دریافت می کند یا از قوه تخیل. آن چه انسان از طریق ادراکات حسی دریافت می کند، همان صوری است که در آن لوح ارتسام و انتقاش یافته است. در عالم خواب و برخی از بیماری ها قوه تخیل فعال می شود و صوری را در حس مشترک ترسیم می کند. در نتیجه، شخص چیز هایی می بیند که دیگران ادراک نمی کنند. در اینگونه ...
بیشتر
حس مشترک به منزله لوحی است که صور را یا از طریق حواس ظاهر دریافت می کند یا از قوه تخیل. آن چه انسان از طریق ادراکات حسی دریافت می کند، همان صوری است که در آن لوح ارتسام و انتقاش یافته است. در عالم خواب و برخی از بیماری ها قوه تخیل فعال می شود و صوری را در حس مشترک ترسیم می کند. در نتیجه، شخص چیز هایی می بیند که دیگران ادراک نمی کنند. در اینگونه بیماری ها نفس مشغول تدبیر بیماری می شود و قوه تخیل به فعالیت می پردازد. در این حالت طب متسافل به سراغ جن گیرها و دعا نویس ها و شیادان دوره گرد می رود و طب متوسط از حال نفس غافل می شود و مستقیما به سراغ بدن می رود و طب متعالی به کمک نفس می شتابد و با دوا و دعا و صدقه، نفس را تقویت می کند، تا کار خود را به خوبی انجام دهد و سلامت را به بدن باز گرداند.
محمد نجاتی؛ محسن ایزدی
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، صفحه 27-48
چکیده
نوشتار پیش رو در صدد بررسی دیدگاه ملاصدرا در خصوص وجوه تمایز عارف از پیامبر و سنجش دیدگاه دکتر سروش و همفکران وی در مساله یکسان انگاری پیامبر و عارف است. از نظر سروش گوهر اساسی وحی و تجارب عرفانی امری مشترک است با این تفاوت که پیامبر بر خلاف عارف در پی تجربه دینی خویش مسئولیت جدیدی را احساس می نماید که همان مفهوم نبوت وی محسوب می شود. ...
بیشتر
نوشتار پیش رو در صدد بررسی دیدگاه ملاصدرا در خصوص وجوه تمایز عارف از پیامبر و سنجش دیدگاه دکتر سروش و همفکران وی در مساله یکسان انگاری پیامبر و عارف است. از نظر سروش گوهر اساسی وحی و تجارب عرفانی امری مشترک است با این تفاوت که پیامبر بر خلاف عارف در پی تجربه دینی خویش مسئولیت جدیدی را احساس می نماید که همان مفهوم نبوت وی محسوب می شود. در حوزه تفکر حکمت متعالیه عارفان حقیقی، جایگاه رفیعی دارند؛ اما این به معنای همطرازی آنها با مقام شامخ نبوت نیست. ملاصدرا معتقد است پیامبر در قوس نزول (جایگاه وحی الهی) یگانه بوده و هیچ عارف و اساسا موجودی در این قوس حضور ندارد. اما در قوس صعود که همان جایگاه معرفتی نبی و عارف است؛ این دو در مکاشفه و شهود عالم خیال و عقل با یکدیگر اشتراک دارند؛ با این تفاوت که شهود پیامبر از عوالم عقلی، به جهت ورزیدگی اخلاقی و شرعی نفس و قوای نفسانی ایشان و اتم اشتداد وجودی و کمالی آن در فرایند وحدت نفس با آگاهی و ادراکات، قرین تاثیر و تاثر عوامل و شرایط درونی و بیرونی پیامبر و بروز ابهام و عدم وضوح نیست. در نتیجه وجهی برای بروز دخل و تصرف و دستکاری قوای نفسانی پیامبر در فرایند دریافت چه در قوس صعود و چه در قوس نزول وجود نخواهد داشت.
عبد العلی شکر؛ علیرضا فارسی نژاد
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، صفحه 49-74
چکیده
از جمله مباحثی که ریشه در کلمات فلاسفه پیشین دارد، بحث از علل مادی و جسمانی است. فلاسفه بر این عقیدهاند که علل جسمانی نمیتواند دارای آثار نامحدود باشد. برای اثبات این ادعا، به لزوم «وضع و محاذات» به عنوان شرط تاثیر این علل تمسک جستهاند. برخی از حکمای متاخر نظیر حاجی سبزواری و علامه طباطبایی علاوه بر این برهان، از «حرکت ...
بیشتر
از جمله مباحثی که ریشه در کلمات فلاسفه پیشین دارد، بحث از علل مادی و جسمانی است. فلاسفه بر این عقیدهاند که علل جسمانی نمیتواند دارای آثار نامحدود باشد. برای اثبات این ادعا، به لزوم «وضع و محاذات» به عنوان شرط تاثیر این علل تمسک جستهاند. برخی از حکمای متاخر نظیر حاجی سبزواری و علامه طباطبایی علاوه بر این برهان، از «حرکت جوهری» صدرایی نیز بهره برده و برهان دیگری برای این مدعا اقامه کردهاند. اگر فعل و اثر فاعل جسمانی بر اساس این براهین، متناهی باشد، انفعال و یا تاثیرپذیری امور جسمانی نیز نمیتواند غیرمتناهی باشد؛ زیرا آنچه حکم به عدم تناهی آن میشود، اثر فاعل و علت جسمانی است. این تاثیر، مستلزم یک متاثر است که همان انفعال امر جسمانی است که به دلیل تناهی اثر فاعل، نمیتواند نامحدود باشد. در این نوشتار با روش توصیفی - تحلیلی و با هدف ارزیابی دو دلیل مذکور، نشان داده میشود که این ادله در اثبات مدعای خود استحکام لازم را ندارند؛ به گونهای که علاوه بر ناهماهنگی با برخی اصول مبرهن فلسفی، برخی از شواهد دینی نیز خلاف آن را تایید میکند و نشان میدهد که یک امر جسمانی در انفعال و تاثیرپذیری، محدودیتی ندارد. حاصل تحقیق حاکی از آن است که مطابق برخی از شواهد فلسفی و دینی، انفعال نامحدود امور جسمانی غیر ممکن نیست.
احمد قطبی؛ حبیب الله دانش شهرکی؛ فرح رامین
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، صفحه 75-98
چکیده
در مقاله حاضر برهان وجودی و برهان صدیقین به این دلیل مورد بررسی مقایسه ای قرار می گیرند که هریک نظرگاه مابعدالطبیعی خاصی (اصالت ایده و اصالت وجود) را نمایندگی می کنند. فرض بر این است که با لحاظ این نمایندگی تصور صحیح تری از نسبت میان این دو برهان حاصل می شود. با توجه به ابتنای برهان وجودی بر اصالت ایده، و با توجه به تحول بنیادین ...
بیشتر
در مقاله حاضر برهان وجودی و برهان صدیقین به این دلیل مورد بررسی مقایسه ای قرار می گیرند که هریک نظرگاه مابعدالطبیعی خاصی (اصالت ایده و اصالت وجود) را نمایندگی می کنند. فرض بر این است که با لحاظ این نمایندگی تصور صحیح تری از نسبت میان این دو برهان حاصل می شود. با توجه به ابتنای برهان وجودی بر اصالت ایده، و با توجه به تحول بنیادین اصالت ایده در دوران جدید نسبت به پیش از آن، تقریری که از این برهان در دو دوره ی مذکور ارائه می شود متفاوت خواهد بود و بر این اساس نمی توان غایات واحدی را به هردو تقریر از برهان وجودی نسبت داد. از این رو در بررسی مقایسه ای میان برهان صدیقین و برهان وجودی لحاظ این نکته ضروری است. طرح دو تقریر متفاوت از برهان وجودی به ما کمک میکند تا نحوه تناظر و تباعد میان این دو برهان را بهتر به فهم آوریم و همچنین فهم بهتری از بنیانهای مابعدالطبیعی برهان وجودی پیدا کنیم. بر این اساس تباعد میان برهان وجودی با تقریر آنسلمی و تقریر هگلی آشکار خواهد شد و همچنین به تناظر برهان صدیقین با برهان وجودی آنسلمی و تباعد آن با برهان وجودی هگلی پی خواهیم برد.
محمدرضا دهقان کلیشادی؛ عباس ایزدپناه
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، صفحه 99-124
چکیده
بحث «لذت دینی» و «لذت عقلی» یکی از مباحث مهم در مثنوی است که بدون شناخت دقیق از مبانی نظری و مشرب عرفانی جلال الدین مولوی ناتمام خواهد بود. از نظر مولانا مفهوم لذت، تعریفشدنی نیست و خاستگاه آن را امری درونی می داند. او ضمن تقسیم لذت به حقیقی و مجازی، لذت واقعی را در ترک لذایذ زودگذر میداند. از نظر وی، ...
بیشتر
بحث «لذت دینی» و «لذت عقلی» یکی از مباحث مهم در مثنوی است که بدون شناخت دقیق از مبانی نظری و مشرب عرفانی جلال الدین مولوی ناتمام خواهد بود. از نظر مولانا مفهوم لذت، تعریفشدنی نیست و خاستگاه آن را امری درونی می داند. او ضمن تقسیم لذت به حقیقی و مجازی، لذت واقعی را در ترک لذایذ زودگذر میداند. از نظر وی، لذت دینی شایستۀ انسانهای وارسته است. مولوی اعتقاد راسخی به شکوفایی معرفت دینی در پرتو عقل دارد. هنگامیکه انسان اصول اعتقادی و دینی خود را از صافی عقل عبور داده، میتواند بهخوبی به لوازم آن با طیب خاطر ملتزم باشد. تقلیدگریزی مولوی نیز ناشی از همین مطلب است. در نهایت مولانا لذت عقل دینی و ایمانی را - که کشف و ادراک حقایق میکند- ارج مینهد؛ زیرا حارس باطن و عوالم معنوی سالک است. از نظر مولوی لذت دینی و عقلی لوازم وپیامد هایی دارند که باعث تحقق لذت میشود. باطنبینی عقل،مصاحبت با صاحب عقل، بیاعتنایی به خواهشهای نفس، راهنمایی عقل ومشورت با عقلا از آن جمله اند.
اسدالله کردفیروزجائی
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، صفحه 125-148
چکیده
عقل یکی از منابع مهم معرفتی در کشف حقایق دینی است که کارکرد معرفتی آن در حوزه الهیات از دیرباز نزد دین پژوهان و متکلمان از اعتبار خاصی برخوردار بوده و هم اکنون نیز همچنان بر اعتبارآن تأکید می شود. اما دربین برخی از نحله های فکری-کلامی در نقش آفرینی و کارکرد معرفتی آن نکات قابل تأملی وجود دارند که می توانند شبهاتی ایجاد نمایند که ...
بیشتر
عقل یکی از منابع مهم معرفتی در کشف حقایق دینی است که کارکرد معرفتی آن در حوزه الهیات از دیرباز نزد دین پژوهان و متکلمان از اعتبار خاصی برخوردار بوده و هم اکنون نیز همچنان بر اعتبارآن تأکید می شود. اما دربین برخی از نحله های فکری-کلامی در نقش آفرینی و کارکرد معرفتی آن نکات قابل تأملی وجود دارند که می توانند شبهاتی ایجاد نمایند که باعث تردید در اعتبارکارکرد معرفتی ادراکات عقلی گردد. از این رو، این پرسش مطرح می گردد که اعتبارکارکرد معرفتی عقل در کشف حقایق دینی چیست؟ این مقاله برآن است تا با استفاده از منابع کتابخانه ای و باروش توصیفی-تحلیلی به اعتبار کارکرد معرفتی عقل با تأکید بر اندیشه شیخ مفید (ره) بپردازد و یافته این مقاله این خواهد بود که ادراک عقلی در تولید معرفت، معناگری نقل و سنجش بین حق و باطل دارای اعتبارکارکردی است. اگرچه در مواردی همچون؛ ذات خدا، جزئیات دین و امور اخروی مانند عذاب اخروی و معاد جسمانی، محدودیتهایی دارد. [1]. استادیار پژوهشگاه امام صادق(ع) akf474@yahoo.com
محسن موحدی اصل
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، صفحه 149-174
چکیده
قوه عاقله، فصل حقیقی انسان نسبت به سایر حیوانات میباشد و جمیع تکالیف شرعی و کمالات انسانی بر اساس این قوه بنا شده است. طهارت قوه عاقله در عقل نظری و عقل عملی، موجب سعادت حقیقی انسان میگردد. سرشت قوه عاقله بر توحّد میباشد و با کثرات و اشتغال به غیر سازگاری ندارد. طهارت عاقله در دو محور قابل پیگیری است اول: قوه عاقله نباید ...
بیشتر
قوه عاقله، فصل حقیقی انسان نسبت به سایر حیوانات میباشد و جمیع تکالیف شرعی و کمالات انسانی بر اساس این قوه بنا شده است. طهارت قوه عاقله در عقل نظری و عقل عملی، موجب سعادت حقیقی انسان میگردد. سرشت قوه عاقله بر توحّد میباشد و با کثرات و اشتغال به غیر سازگاری ندارد. طهارت عاقله در دو محور قابل پیگیری است اول: قوه عاقله نباید مشوب به وهم و خیال گردد دوم : در کشف حقائق نباید محدود به حدی شود؛ ازین رو برای طهارت و تعالی آن راههایی از قبیل : تفکر، خروج از عادت، همّ واحد داشتن، توحّد قوای نفس، حضور ومراقبت ارائه شده است. وقتی قوه عاقله طهارت و تعالی یافت آثاری از آن ظهور میکند که برخی از آنها بدین قرار میباشد: تسلط بر خیال و متخیله، تاثیر در شدت حدس، ارتباط با عقل فعال، معجزات قولی و فعلی و وصول به توحید از آثار طهارت عاقله است. در این نوشتار ضمن تبیین طهارت قوه عاقله به روش های وصول به آن و برخی آثار طهارت و تعالی این قوه در انسان اشاره می شود.
مجید توکل؛ یداله دادجو؛ سید حسن بطحایی؛ احمد حسین فلاحی
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، صفحه 175-202
چکیده
یکی از مسائلی که همواره مورد نزاع بین متکلمان و فیلسوفان اسلامی و غربی بوده، مساله رابطه ایمان با عمل است. در دین اسلام، هر یک از ایمان و عمل ارزش استقلالی دارد و خود مورد نظر شارع است. کانت، در آثار خویش ایمان را امری معرفی میکند که یکسره مربوط به اخلاق و عقل عملی است و برای رسیدن به ایمان معرفت را کنار زده و دست عقل نظری را برای ...
بیشتر
یکی از مسائلی که همواره مورد نزاع بین متکلمان و فیلسوفان اسلامی و غربی بوده، مساله رابطه ایمان با عمل است. در دین اسلام، هر یک از ایمان و عمل ارزش استقلالی دارد و خود مورد نظر شارع است. کانت، در آثار خویش ایمان را امری معرفی میکند که یکسره مربوط به اخلاق و عقل عملی است و برای رسیدن به ایمان معرفت را کنار زده و دست عقل نظری را برای درک مابعدالطبیعه کوتاه میداند. در نگاه مطهری ایمان و معرفت همراه همیشگی هستند و در آثار خویش مطالبی دارد که به نقد دیدگاههای کانت دراینباره پرداخته است. این پژوهش، درپی بیان تحلیلهای مطهری بر مبانی کانت در رابطه ایمان و عمل عقلی است. روش تحقیق به صورت کتابخانهای و بررسی توصیفی-تحلیلی آثار مطهری و کانت است. از جمله نقدهای مطرح شده توسط مطهری میتوان به تعریف ناقص از ایمان و عدم توجه به اصالت ایمان اشاره کرد.
مجتبی سرگزی پور؛ نادر مختاری افراکتی؛ امیر بارانی
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، صفحه 203-230
چکیده
عقل و شرع مباحثی نو در حیطهی علوم انسانی نیست و کتب اندیشمندان مشحون از تحلیلهای عمیق در این باب است. آنچه در بحث مذکور حائز اهمیت است، سخن از ارتباط این دو است. کاشانی برخلاف مسلک اخباری خود به استفادهی گونهای از عقل در فهم احکام شرع معتقد است، به این شکل که از عقل استدلالی بهعنوان یک ابزار برای رسیدن به حکم شرعی ...
بیشتر
عقل و شرع مباحثی نو در حیطهی علوم انسانی نیست و کتب اندیشمندان مشحون از تحلیلهای عمیق در این باب است. آنچه در بحث مذکور حائز اهمیت است، سخن از ارتباط این دو است. کاشانی برخلاف مسلک اخباری خود به استفادهی گونهای از عقل در فهم احکام شرع معتقد است، به این شکل که از عقل استدلالی بهعنوان یک ابزار برای رسیدن به حکم شرعی از منابع تعریفشده آن به کار گرفته میشود. این سخن بر خلاف نظر معتقدین به دلیل عقلی، و مباین با نظر کسانی است که عقل را منبع استنباط حکم شرعی می دانند؛ نوع نگرش او نسبت به عقل و ماهیت ابزارگونهاش برای رسیدن به حکم شرعی از منابع تعریف شده، شیوهی تفقه وی را به مجتهدان نزدیک میسازد و روش تفقه اخباری او را از دیگر اخباریان متمایز میکند. میرداماد عقل را نیروی مدرک واقعیت خارجی و تشخیصدهندۀ حقیقت از خطا میداند. وی طرفدار نظریهی تحسین و تقبیح عقلانی افعال است و معتقد به تلازم بین حکم عقل و شرع بوده و عقل را یکی از منابع معرفت و شناخت انسان میداند. او معتقد است که هر دو مقوله از یک حقیقت عینی و خارجی خبر میدهند. از این رو، اِخبار عقل و شرع هماهنگ با یکدیگر است و این سخن با ذات حقیقت سازگار است، زیرا حقیقت به حسب ذات خود، با تعدد و دوگانگی سازگار نیست. به اعتقاد وی حقیقت ازآن جهت که حقیقت شناخته میشود یگانه است، لذا آنچه شرع به دست میدهد با آنچه عقل به آن میرسد یکسان و متلازم است.
مهدی حسینی شیروانی؛ فرهاد ترابی
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، صفحه 231-256
چکیده
علامه طباطبایی در مقدمه تفسیرالمیزان بر این باور است که شماری از مفسران قرآن کریم، عقاید کلامی خود را بر آیههای قرآنی تحمیل کرده، وآن چه که با عقاید مذهبی آنان ناسازگار نموده است، به تأویل بردهاند، و در حقیقت، نمیتوان چنین تبیینی را تفسیر نام نهاد. حال این پرسش مطرح است که آیا علامه، با وجود هشدار دیگران از فرو غلطیدن ...
بیشتر
علامه طباطبایی در مقدمه تفسیرالمیزان بر این باور است که شماری از مفسران قرآن کریم، عقاید کلامی خود را بر آیههای قرآنی تحمیل کرده، وآن چه که با عقاید مذهبی آنان ناسازگار نموده است، به تأویل بردهاند، و در حقیقت، نمیتوان چنین تبیینی را تفسیر نام نهاد. حال این پرسش مطرح است که آیا علامه، با وجود هشدار دیگران از فرو غلطیدن در دام پیش فرضها، خود در مواجهه با پیش انگاره عصمت انبیا، چگونه با آیات موهم عدم عصمت برخورد کرده است؟ نظریه کلی نگارنده در خصوص نوع برخورد علامه با چنین آیاتی، آن است که وی در تبیین خویش، با پایبندی به نظریه عصمت حداکثری، آیات ناسازگار با این نظریه را با تحلیلهای واژه شناختی، یا با کلیگوییهای عقلانی و یا با رمزانگاری آیات مربوطه، راه توجیه و تأویل را برگزیده، و گاهی نیز، از بررسی دقیق آیهها روی برتافته است. علامه در برخورد با این آیات،کوشش کرده است تا با تحلیلهای عقلانی و بهرهگیری از روش تفسیری قرآن به قرآن، تزاحم ظاهری میان پیش فرض عصمت مطلق انبیا و ظواهر آیات موهم عدم عصمت را به گونهای علاج کند. روش تحقیق در این رساله، تحلیلی – انتقادی بوده، و از منابع کتابخانهای بهره جسته است.
محمد مهدی کمالی؛ محمد اسحاق عارفی؛ محمد هادی کمالی
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، صفحه 257-279
چکیده
بحث از عقلانیت دین یکی از مهمترین مباحث در حوزه دین پژوهشی به شمار میآید. بعضی قائل به عقلانیت حداکثری بوده و تکتک آموزههای دینی را مستقیماً قابل اثبات منطقی دانستهاند. دقیقاً در نقطهی مقابل، دیدگاهی است که معتقد است سنجش گزارههای دینی با عقل، تقابل با ایمانگروی داشته و دینداری هیچ سنخیتی با عقلگروی ندارد. بعضی ...
بیشتر
بحث از عقلانیت دین یکی از مهمترین مباحث در حوزه دین پژوهشی به شمار میآید. بعضی قائل به عقلانیت حداکثری بوده و تکتک آموزههای دینی را مستقیماً قابل اثبات منطقی دانستهاند. دقیقاً در نقطهی مقابل، دیدگاهی است که معتقد است سنجش گزارههای دینی با عقل، تقابل با ایمانگروی داشته و دینداری هیچ سنخیتی با عقلگروی ندارد. بعضی نیز در عین اعتقاد به اثباتپذیری برخی از گزارههای دینی، آنها را نقدپذیر دانستهاند. در این مقاله بر اساس نظریهی ادراکات حقیقی و اعتباری علامه طباطبایی و تقسیم گزارههای دینی به نظری و عملی، عقلانیت هر یک از این دو بخش را به صورت مجزا بررسی کرده و دین را در هر دو بخش حکیمانه دانستهایم. عقلانیت گزارههای نظری از آنجا که تحت ادراکات حقیقی طبقهبندی میشوند، به اثباتپذیری منطقی آنها است. امّا گزارههای عملی اگرچه بهخاطر اعتباریبودن از تیررس برهان خارجند؛ ولی این بهمعنای عدم معقولیت آنها نیست؛ چرا که معقولیت آنها وابسته به غایات معقولی است که بر آنها مترتب میشود.