نوع مقاله : مقاله پژوهشی

چکیده

 
نویسنده : هیأت تحریریه مجله 
این نوشتار، نخست مروری دارد بر دو تقسیم از تقسیمات علوم که یکی میراث ارسطوست که ابن سینا آن را در برخی از آثار خود بازتاب داده است، و دیگری از خود وی.
سپس نگاه کوتاهی دارد بر چند تقسیمی که در اروپا و در قرون جدید مطرح شده است.
نگارنده علوم را به انسانی و غیرانسانی تقسیم کرده و معتقد است که علوم انسانی با انسان و علوم غیرانسانی با اشیائی غیر از انسان سر وکار دارد، و بنابراین، ارزش علوم انسانی نسبت به علوم دیگر به همان اندازه است که انسان بر سایر اشیاء برتری دارد. در این میان فلسفه از جایگاهی والا برخوردار است، و باید به عنوان مادر علوم انسانی شناخته شود؛ زیرا فلسفه است که از مبدء و غایت و چرائی وجود انسان بحث می‌کند.
***
 

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Humanities place

چکیده [English]

 
Editorial Board
This writing, first reviews tow sciences divisions that one of them is Aristotle’s heritage that Avicenna has reflected it in some of his works and the other is from Avicenna. Then, it glances on some divisions that were brought up in Europe and in new centuries.
   The writer has divided sciences to humanities and non humanities and believes that humanities has to deal with human and non humanities has to deal with objects except human and then humanities regard the other sciences is as worth as that human superiors over other objects. Meanwhile, philosophy has exalted place, and it should be known as the mother of humanities; because philosophy discusses about the origin and end and why-ness of human being.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Sciences
  • Human
  • nature
  • Quantities
  • The origin
  • End

نتیجه

در میان تقسیماتی که از عصر فلاسفه یونان تا امروز به دست ما رسیده، تقسیمی نیافتیم که به جایگاه انسان و علوم انسانی توجهی که در خور آن هاست، مبذول کرده باشد.

ما معتقدیم که علوم غیرانسانی سر و کارشان با جوهر بی جان و کم و کیف و اعراض دیگر است؛ از این رو مقام و مرتبه آن‌ها بعد از علوم انسانی است؛ ولی علوم انسانی با موجودی سر و کار دارند که خدای متعال همه آن چه در زمین و آسمان آفریده، برای خاطر او تسخیر کرده است. بنابراین، ارزش علوم انسانی به همان اندازه ارزش خود انسان است.

در میان علوم انسانی، فلسفه را باید اصل و ریشه و به منزله مادر بشناسیم، زیرا فلسفه ـ آن هم فلسفه راستین الهی ـ است که جایگاه و موقعیت انسان را می‌شناساند، و به او می‌گوید که کیست و چیست و از کجا آمده، و به کجا می‌رود. اگر از این فلسفه چشم بپوشیم، همه علوم و ـ مآلاً ـ خود انسان در مزبله سکولاریسم سقوط می‌کنند.

 

  1. ـ قرآن.

    1. نهج‏البلاغه.
    2. ابن سینا. (1404ق). الشفاء الالهیات. تحقیق الاب قنواتی و سعید زاید. قم: مکتبه آیة الله مرعشی نجفی.
    3. ــــــــــــــــــــــــ (1910م). منطق المشرقیین. تهران: مکتبه جعفری تبریزی.
    4. بلخی، جلال الدین محمد. (1338ش). کلیات مثنوی. تهران: کتابفروشی اسلامیه.
    5. پول فولکیه. (1347ش). فلسفه عمومی یا مابعدالطبیعه. ترجمه یحیی مهدوی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
    6. خوارزمی، تاج الدین حسین. (1379ش). تصحیح آیة الله حسن زاده آملی. چاپ دوم. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
    7. طباطبائی، سیدمحمدحسین. (1404ق). نهایة الحکمه. تصحیح استاد نورانی. قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
    8. ــــــــــــــــــــــــ. (1391ق). المیزان فی تفسیر القرآن. ج13. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
    9. ــــــــــــــــــــــــ (1385ق). المیزان فی تفسیر القرآن. ج12. تهران: دارالکتب الاسلامیه.

    10. ــــــــــــــــــــــــ. (1391ق). المیزان فی تفسیر القرآن. ج19. تهران: دارالکتب الاسلامیه.

    1. فروغی، محمدعلی. (1317ش). سیر حکمت در اروپا. تهران: بنگاه مطبوعاتی صفی علی شاه.
    2. مطهری، مرتضی. (1366ش). مقالات فلسفی. جلد دوم. چاپ اول. تهران: انتشارات حکمت.
    3. یوسف کرم. (1962م). تاریخ الفلسفة الحدیثة. دارالمعارف مصر.