فلسفه
عباس فتحی؛ احمد بهشتی
دوره 14، شماره 26 ، فروردین 1401
چکیده
انسان دو بعد وجودی دارد: بدن و نفس. نفس را کمال اول بدن دانستهاند، یعنی کمالی که انسانیت انسان به آن است. یعنی بدون نفس، انسان جز جمادی بیحیات نخواهد بود. پس مهمترین بعد وجودی انسان نفس اوست، اما نفس با بدن ارتباط دارد و درباره تعلق نفس به بدن تردیدی نیست. تعلق آن تدبیری است نه حلولی. نفس خودآگاه است و وجود خود را بالبداهه ادراک ...
بیشتر
انسان دو بعد وجودی دارد: بدن و نفس. نفس را کمال اول بدن دانستهاند، یعنی کمالی که انسانیت انسان به آن است. یعنی بدون نفس، انسان جز جمادی بیحیات نخواهد بود. پس مهمترین بعد وجودی انسان نفس اوست، اما نفس با بدن ارتباط دارد و درباره تعلق نفس به بدن تردیدی نیست. تعلق آن تدبیری است نه حلولی. نفس خودآگاه است و وجود خود را بالبداهه ادراک میکند. بدن به منزله مَرکب نفس است. مادامی که نفس به بدن نیاز دارد، آن را تدبیر میکند. هنگامی که قوا و استعدادهایش به فعلیت رسید، رهایش میکند. موت، یعنی آغاز حرکتی نوین برای رسیدن به هدفی دیگر. آنچه سبب حیات است سبب موت نیست؛ بلکه آنچه سبب موت است سبب حیات است. بعد از حیات دنیوی نوبت به موت میرسد. موت دنیوی، مقدمه حیات برزخی و موت برزخی مقدمه حیات اخروی است. نفس در همه این مراحل، مدبر بدن است، اعم از بدن دنیوی و برزخی و به تعبیر دقیق صدرائی، حامل بدن است. در این نوشتار با روش تحلیلی-توصیفی به بررسی چگونگی رابطه نفس و بدن خواهیم پرداخت.
فلسفه
مهدی کریمی
دوره 13، شماره 25 ، مهر 1400، ، صفحه 21-37
چکیده
منشأ غیرمادی ادراک و وجود غیرمادی نفس مبنایی است که در برخی روایات و از جمله روایت اهلیلجه، بر آن تأکید شده است. این روایت با تأکید بر غیرمادی بودن ادراک و منشأ آن، حاوی استدلالهایی است که در گفتوگو میان دیدگاه مادیانگاری (طبیب هندی) و مجردانگاری (امام صادق ع)، ارائه شده است. با توجه به این روایت، ادراک حقیقتی غیرمادی دارد و منشأ ...
بیشتر
منشأ غیرمادی ادراک و وجود غیرمادی نفس مبنایی است که در برخی روایات و از جمله روایت اهلیلجه، بر آن تأکید شده است. این روایت با تأکید بر غیرمادی بودن ادراک و منشأ آن، حاوی استدلالهایی است که در گفتوگو میان دیدگاه مادیانگاری (طبیب هندی) و مجردانگاری (امام صادق ع)، ارائه شده است. با توجه به این روایت، ادراک حقیقتی غیرمادی دارد و منشأ ادراک یا همان نفس نیز مجرد است. از سویی در سه مکتب مشاء، اشراق و حکمت متعالیه با عنایت به ویژگیهای غیرمادی ادراک و مدرِک، استدلالهایی به نفع تجرد نفس اقامه شده است و از سوی دیگر فیلسوفان ذهن با عنایت به ویژگیهای کیفی ادراک تبیینهایی به نفع تجرد ادراک ارائه کردهاند. رویکرد غیرمادی به نفس نقطه تلاقی سه رویکرد دینی با عنایت به روایت اهلیلجه، فلسفه اسلامی و فلسفه ذهن است. نقطه مشترک هر سه رویکرد در استفاده از روش شهودی در ارائه استدلالهای فلسفی بر مدعای تجرد ادراک و منشأ آن است. در این پژوهش، به پرسش چیستی ادراک و منشأ آن با توجه به روایت اهلیلجه و با عنایت به شواهدی از علمالنفس فلسفی پاسخ داده میشود.
احمد بهشتی؛ سعید پارسا
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، ، صفحه 8-26
چکیده
حس مشترک به منزله لوحی است که صور را یا از طریق حواس ظاهر دریافت می کند یا از قوه تخیل. آن چه انسان از طریق ادراکات حسی دریافت می کند، همان صوری است که در آن لوح ارتسام و انتقاش یافته است. در عالم خواب و برخی از بیماری ها قوه تخیل فعال می شود و صوری را در حس مشترک ترسیم می کند. در نتیجه، شخص چیز هایی می بیند که دیگران ادراک نمی کنند. در اینگونه ...
بیشتر
حس مشترک به منزله لوحی است که صور را یا از طریق حواس ظاهر دریافت می کند یا از قوه تخیل. آن چه انسان از طریق ادراکات حسی دریافت می کند، همان صوری است که در آن لوح ارتسام و انتقاش یافته است. در عالم خواب و برخی از بیماری ها قوه تخیل فعال می شود و صوری را در حس مشترک ترسیم می کند. در نتیجه، شخص چیز هایی می بیند که دیگران ادراک نمی کنند. در اینگونه بیماری ها نفس مشغول تدبیر بیماری می شود و قوه تخیل به فعالیت می پردازد. در این حالت طب متسافل به سراغ جن گیرها و دعا نویس ها و شیادان دوره گرد می رود و طب متوسط از حال نفس غافل می شود و مستقیما به سراغ بدن می رود و طب متعالی به کمک نفس می شتابد و با دوا و دعا و صدقه، نفس را تقویت می کند، تا کار خود را به خوبی انجام دهد و سلامت را به بدن باز گرداند.
معصومه الوندیان؛ علی اله بداشتی
دوره 10، شماره 19 ، مهر 1397، ، صفحه 69-88
چکیده
ادراکات عقلی همواره یکی از مسائل مورد توجه فلاسفه و حکمای مسلمان بوده است که با دیدگاههای مختلفی به تبیین آن پرداختهاند. ابن سینا و ملاصدرا ضمن اشتراک در برخی مبانی و مسایل علم و ادرک؛ به ویژه ادراکات عقلی، در پارهای از مبانی و مسایل اختلاف نظر دارند. ابنسینا به تبع ارسطو با قائل شدن به نظریه تجرید معتقد است که جریان معرفت به ...
بیشتر
ادراکات عقلی همواره یکی از مسائل مورد توجه فلاسفه و حکمای مسلمان بوده است که با دیدگاههای مختلفی به تبیین آن پرداختهاند. ابن سینا و ملاصدرا ضمن اشتراک در برخی مبانی و مسایل علم و ادرک؛ به ویژه ادراکات عقلی، در پارهای از مبانی و مسایل اختلاف نظر دارند. ابنسینا به تبع ارسطو با قائل شدن به نظریه تجرید معتقد است که جریان معرفت به ویژه ادراک عقلی به صورت مرحله به مرحله با حرکت از حس و گذر از خیال و در نهایت رسیدن به عقل حاصل میشود. ملاصدرا براساس مبانی حکمت متعالیه و قائل شدن به مراتب مختلف وجود، دستیابی به مراتب معرفت را منوط به کمال نفس به مراتب مختلف میداند و در نتیجه ادراک عقلی را حاصل رسیدن نفس از مرتبه حس به مرتبه خیال و از مرتبه خیال به عالم ماورای آنها و تأثر از عالم عقل میداند و از آن به مرتبه عقل تعبیر میکند. با این بیان از یک سو، دیدگاههای پیشین را مورد نقد قرار داده و از سوی دیگر نظریهای نوین در این حیطه را به نام خویش به ثبت رسانده است. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تطبیق دیدگاه این دو فیلسوف پرداختهایم.
کلید واژگان: ابن سینا، ملاصدرا، معرفت، ادراک عقلی، نفس
مهدی دهباشی؛ پیمانه زمانی
دوره 10، شماره 18 ، خرداد 1397، ، صفحه 51-74
چکیده
استکمال نفس از دیدگاه فلسفه و عرفان امری پذیرفته شده است. آنچه در این میان بحثبرانگیز است چگونگی استکمال نفس و بررسی عوامل دخیل در این روند میباشد. ملاصدرا، عوامل دستیابی به کمال را دو عامل شدت وجود و قوت مدرکات میداند. از حیث وجودی، نفس، مراتب نفس نباتی، حیوانی و در نهایت نفس انسانی را پشتسر مینهد و از حیث مدرکات نیز بر ...
بیشتر
استکمال نفس از دیدگاه فلسفه و عرفان امری پذیرفته شده است. آنچه در این میان بحثبرانگیز است چگونگی استکمال نفس و بررسی عوامل دخیل در این روند میباشد. ملاصدرا، عوامل دستیابی به کمال را دو عامل شدت وجود و قوت مدرکات میداند. از حیث وجودی، نفس، مراتب نفس نباتی، حیوانی و در نهایت نفس انسانی را پشتسر مینهد و از حیث مدرکات نیز بر سه قسم انسان طبیعی، نفسی و عقلانی موجودیت مییابد. به این ترتیب کمال نهایی انسان از منظر وی مبدل شدن نفس به جهانی عقلی در سایهسار اتحاد با عقل فعال میباشد. ابن عربی نیل به کمال را در گرو تزکیه و تهذیب نفس و پیمودن مراحل مختلف سیر وسلوک مبتنی بر علمی حقیقی میداند؛ به نحوی که سالک در اثر ازاله قیود و رفع حجب ظلمانی در مسیر قرب حق در مراتب قوس صعود رفعت وجودی مییابد. معرفتی که ابن عربی منظور نظر دارد، علمی کشفی است که با استمداد از نیروی عشق، در نهایت به درک وحدت وجود که همان فناء فیالله است، منجر میگردد. این مقاله با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی در پی مقایسه آراء این دو اندیشمند درباره کیفیت استکمال نفس انسان بوده، به این نتیجه نائل میگردد که گرچه نظرات این دو به واسطه اشتراک در پذیرش آیات قرآنی و شهودات کشفی دارای مشترکاتی است، اما از جهت شیوه بیان و میزان تاثیرگذاری عوامل درکمال نفس تفاوتهایی دیده است.
حبیب الله دانش شهرکی؛ حسن یعقوبی
دوره 9، شماره 16 ، فروردین 1396، ، صفحه 55-76
چکیده
سئوال از چیستی عقل در نزد تفکیکان اصلیترین مسئله است. حاصل مقایسه دیدگاه دو شخصیت تاثیرگذار در مکتب تفکیک این است که اصفهانی با توجه به نوع انسان شناختی که دارد عقل را امری مجرد، مغایر با علم و نفس و متغایر با معقول میداند. و قائل است که قطع و یقین در صورتی که علم حصولی را ایجاد کند، معتبر است. همچنین اعتقاد به اینکه عقل و علم هر ...
بیشتر
سئوال از چیستی عقل در نزد تفکیکان اصلیترین مسئله است. حاصل مقایسه دیدگاه دو شخصیت تاثیرگذار در مکتب تفکیک این است که اصفهانی با توجه به نوع انسان شناختی که دارد عقل را امری مجرد، مغایر با علم و نفس و متغایر با معقول میداند. و قائل است که قطع و یقین در صورتی که علم حصولی را ایجاد کند، معتبر است. همچنین اعتقاد به اینکه عقل و علم هر دو معرفت را به نفس میدهد، شبیه دیدگاه اشاعره است. اما حکیمی قائل به عدم تساوی میان علوم فلسفی و عرفانی با معارف الهی است و در صورت تعارض میان عقل و ظواهر نصوص، تأویل را مطرح و حجیت عقل را به نقل نمیداند. عقل را ابزار ادراک و قائل به عقل فطری عقل خود بنیاد دینی می شود. البته نظرات آنان در روش بکار گیری عقل و حکمی که بر عقل بار میشود، متفاوت است.
احمد بهشتی؛ عبدالرضا مسرور
دوره 8، شماره 14 ، فروردین 1395، ، صفحه 141-160
چکیده
عبدالرضا مسرور* این نوشتار در پی بیان این حقیقت است که طب و طبابتی که در سیره نبوی مطرح است، طب متعالی است و طبی که از سیره نبوی خارج است، طب متسافل است. طب متعالی بر قوت و قاهریت نفس تکیه دارد و معتقد است که فاعل حقیقی درمان بیماریها و عامل مرگ طبیعی خود نفس است و تا زمانی که نفس به بدن نیاز دارد، در مراقبت و محافظت و تدبیر و تعدیل ...
بیشتر
عبدالرضا مسرور* این نوشتار در پی بیان این حقیقت است که طب و طبابتی که در سیره نبوی مطرح است، طب متعالی است و طبی که از سیره نبوی خارج است، طب متسافل است. طب متعالی بر قوت و قاهریت نفس تکیه دارد و معتقد است که فاعل حقیقی درمان بیماریها و عامل مرگ طبیعی خود نفس است و تا زمانی که نفس به بدن نیاز دارد، در مراقبت و محافظت و تدبیر و تعدیل آن میکوشد و هر گاه از آن بینیاز شود، رهایش میکند و از این جهان رهسپار عالم دیگر میشود. دعا و دوا و صدقه به نفس کمک میکند که بدن را درمان کند و این در صورتی است که ناتوان باشد. * دانشجوی دکتری فلسفه اسلامی؛ دانشگاه آزاد اسلامی؛ واحد علوم و تحقیقات تهران m_mb46@yahoo.com
دوره 6، شماره 10 ، فروردین 1393، ، صفحه 105-119
چکیده
سید علیرضا کبیری[1]
این نوشتار در پی آن است که نشان دهد در استعمالات دینی و به ویژه قرآنی، معنای ظاهری قلب همان عضو صنوبری است که در سینه جای دارد؛ ولی معنای واقعی آن، همان گوهر ذات آدمی است، و همان نفسی است که در تعریف آن گفته میشود: «کمال اول جسم آلی است که با قوای دراکه و فعاله شناخته میشود» گاهی به این گوهر شریف روح نیز گفته ...
بیشتر
سید علیرضا کبیری[1]
این نوشتار در پی آن است که نشان دهد در استعمالات دینی و به ویژه قرآنی، معنای ظاهری قلب همان عضو صنوبری است که در سینه جای دارد؛ ولی معنای واقعی آن، همان گوهر ذات آدمی است، و همان نفسی است که در تعریف آن گفته میشود: «کمال اول جسم آلی است که با قوای دراکه و فعاله شناخته میشود» گاهی به این گوهر شریف روح نیز گفته میشود؛ چرا که آیه کریمه «نفخت فیه من روحی» بیانگر این است که آدمیت حضرت آدم× و قابلیت وی برای مسجود شدن فرشتگان زمانی بود که او از روح منفوخ الهی برخوردار شد. عقل به معنای اسم ذات، همان قوه دراکه ای است که برتر از حس و وهم و خیال است، و کارش ادراک کلیات و صدور احکامی در بعد نظر و در بعد عمل است و به دو قسم عقل نظری و عقل عملی تقسیم میشود. اگر قلب از راه تزکیه و تهذیب نورانیت پیدا کند، عقل را هم به نور خویش منور میکند، و به تفکرات و تأملات مفید روی میآورد، و در غیر این صورت، به شیطنت و مکر و حیلت میپردازد.
[1]. کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی ـ واحد علوم و تحقیقات تهران. Az.kabiri@gmail.com
دوره 5، شماره 9 ، مهر 1392، ، صفحه 89-118
چکیده
زهرا خیراللهی[1]
مهمترین اصل در حوزۀ معرفت وشناخت، تبیین کمال انسان است. حکمت وجودی در انسان، ژرف تر از حکمت خلقت در سایر موجودات است، چرا که انسان وجود جامع وفرا گیری است نسبت به آن چه در عالم ملک وملکوت میگذرد. انسان عصاره لوح محفوظ وصراط مستقیم بین بهشت ودوزخ است.، بعد ملکوتی انسان سرّی است از اسرار الهی. و ظهوری است از خلافت الهی، ...
بیشتر
زهرا خیراللهی[1]
مهمترین اصل در حوزۀ معرفت وشناخت، تبیین کمال انسان است. حکمت وجودی در انسان، ژرف تر از حکمت خلقت در سایر موجودات است، چرا که انسان وجود جامع وفرا گیری است نسبت به آن چه در عالم ملک وملکوت میگذرد. انسان عصاره لوح محفوظ وصراط مستقیم بین بهشت ودوزخ است.، بعد ملکوتی انسان سرّی است از اسرار الهی. و ظهوری است از خلافت الهی، که به حکم مظهریت«الظاهروالباطن»، می تواند درعالم ملک وملکوت، تصرف نماید. در این نوشتار، درصدد برآمدیم تاکمال انسان رااز منظرصدرالمتالهین بررسی نموده ومیزان هماهنگی دیدگاه ایشان را، با قرآن کریم مورد ارزیابی قرار دهیم. طبیعی است که با بررسی اجمالی دامنۀ کمال انسان ،خواننده انگیزش بیشتری یافته ودر کمال وسعادت خویشتن، گام های استوارتری بر خواهد داشت.
[1]. عضو هئیت علمی دانشگاه پیام نور. تاریخ دریافت:20/6/92؛ تاریخ پذیرش: 1/9/92 Zkheirolahi@yahoo.com
دوره 2، شماره 2 ، فروردین 1390، ، صفحه 115-128
چکیده
محمد نجاتی*
ابن سینا را میتوان جزو معدود فلاسفهای دانست که در ذیل فلسفه نبوی خویش به بررسی مساله دشوار وحی پرداخته است. او به واسطه دغدغه هایی که در این مساله دارد، رویکردی ذوابعاد پیدا میکند. بر این اساس وی شرط لازم تحصیل وحی را لحاظ نفس، خاصه نفوس انبیاء به عنوان مولفه ای پویا و اشتداد پذیر میداند. وی بر خلاف فارابی با طرح فرایند ...
بیشتر
محمد نجاتی*
ابن سینا را میتوان جزو معدود فلاسفهای دانست که در ذیل فلسفه نبوی خویش به بررسی مساله دشوار وحی پرداخته است. او به واسطه دغدغه هایی که در این مساله دارد، رویکردی ذوابعاد پیدا میکند. بر این اساس وی شرط لازم تحصیل وحی را لحاظ نفس، خاصه نفوس انبیاء به عنوان مولفه ای پویا و اشتداد پذیر میداند. وی بر خلاف فارابی با طرح فرایند القاء به جای اتحاد و همچنین مولفه عقل قدسی در دریافت کلیات وحی، از برخی نقایص احتمالی رویکرد فارابی فاصله میگیرد. اوج هنر ابن سینا را میتوان در ذیل تبیین وی از مفاهیم جزئی وحی مشاهده نمود. شیخ با مفهومسازی قوای باطنی نفس و تهیاء امکان تحصیل انفعال محض نفس به واسطه فرایند اشتداد، مساله کیفیت عصمت نبی در فرایند دریافت جزئیات وحی را به خوبی تبیین نموده است.
***
* استاد یار دانشگاه آزاد اسلامی بندرعباس.