فلسفه
عبدالرحیم فرج زاده؛ محمدرضا حبیبی مهر؛ محسن زارعی
دوره 13، شماره 24 ، فروردین 1400، ، صفحه 134-148
چکیده
تربیت، یکی از پرکاربردترین واژههایی است که در مکاتب بشری و اسلامی از آن یاد شده است. نظامهای تربیتیِ مبتنی بر دیدگاه بشری، جایگاه تربیت انسان را در محدودهی دنیا و خوب زیستن تعریف میکنند، اما نظام تربیت اسلامی با نگرش به عالم پس از مرگ خوشبختی و پیشرفت انسان در دنیا را از اهداف تربیت میداند. از نگاه علامه طباطبایی کمال، ...
بیشتر
تربیت، یکی از پرکاربردترین واژههایی است که در مکاتب بشری و اسلامی از آن یاد شده است. نظامهای تربیتیِ مبتنی بر دیدگاه بشری، جایگاه تربیت انسان را در محدودهی دنیا و خوب زیستن تعریف میکنند، اما نظام تربیت اسلامی با نگرش به عالم پس از مرگ خوشبختی و پیشرفت انسان در دنیا را از اهداف تربیت میداند. از نگاه علامه طباطبایی کمال، رشد و سعادت انسان در گرو پیروی از دستورات اسلام است. نظام تربیت اسلامی و بشری با وجود اختلافات در مبانی، دارای نقاط اشتراکی هستند. سؤال پژوهش کنونی که عبارت است از اینکه تعامل بین نظام تربیت بشری و اسلامی با تأکید بر نظریه علامه طباطبایی چگونه محقق میشود؟ یافتههای پژوهش، حاکی از آن است که تعامل بین آن دو نظام، ممکن و از ضروریات است. پیشنهاد بر این است که هویت نظام تربیت اسلامی با دیدگاه علامه طباطبایی و همفکران او اصل قرار گیرد و هویت نظام تربیت بشری بر آن مبنا سامان یابد.
فلسفه
طاهر کریم زاده؛ ابراهیم نوئی؛ عباس میرزایی
دوره 12، شماره 23 ، مهر 1399، ، صفحه 34-53
چکیده
چکیدهپژوهش پیش رو به روش توصیفی، تحلیلی به مقایسه دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره آموزه بداء پرداخته است. ملاصدرا از طریق اشاره به نفوس سماویه و ملائک عماله، حقیقت بداء را تبیین و نحوه اسناد حقیقی آن به خداوند را تحلیل می کند؛ اما علامه طباطبایی توانسته است، بدون اشاره به افلاک و با استفاده از آیات قرآن کریم، رابطه بداء با صفات ...
بیشتر
چکیدهپژوهش پیش رو به روش توصیفی، تحلیلی به مقایسه دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره آموزه بداء پرداخته است. ملاصدرا از طریق اشاره به نفوس سماویه و ملائک عماله، حقیقت بداء را تبیین و نحوه اسناد حقیقی آن به خداوند را تحلیل می کند؛ اما علامه طباطبایی توانسته است، بدون اشاره به افلاک و با استفاده از آیات قرآن کریم، رابطه بداء با صفات و تقدیر الهی را تبیین کند. علامه با استفاده از آیه 39 سوره رعد، هم حقیقت بداء را تبیین می کند و هم دایره شمول آن را به تمام موجودات دارای اجل، تعمیم داده و همیشگی بودن آن را اثبات می نماید. همچنین وی بر خلاف ملاصدرا که حقیقت نسخ و بداء را متفاوت می داند، حقیقت آن دو را یکی دانسته و تفاوت آنها را در شمولشان نسبت به عالَم تکوین و تشریع بر می شمرد. ملاصدرا وقوع بداء در علم و اخبار معصومین (ع) را جایز دانسته، ولی از دیدگاه علامه طباطبایی، وقوع بداء در علم و اخبار معصومین (ع) جایز نیست.
فلسفه
مسلم صالحی زاده؛ احمد بهشتی؛ علیرضا مختاری
دوره 12، شماره 22 ، فروردین 1399، ، صفحه 163-176
چکیده
این نوشتار بر آن است که بهنقد و بررسی برخی آرای تفسیری ابومسلم مستخرج از مجمعالبیان، با تأکید بر نظرات ارزشمند علامه طباطبایی بپردازد. علامه پس از ذکر نظر خویش گاهی نظر مخالف خود را با بیان نام ابومسلم ارائه کرده و گاهی اشارهای به نام او نکرده و با دلایل متقن به رد نظرات ابومسلم پرداخته است. در این جا آن نظراتی مطرحشده که ...
بیشتر
این نوشتار بر آن است که بهنقد و بررسی برخی آرای تفسیری ابومسلم مستخرج از مجمعالبیان، با تأکید بر نظرات ارزشمند علامه طباطبایی بپردازد. علامه پس از ذکر نظر خویش گاهی نظر مخالف خود را با بیان نام ابومسلم ارائه کرده و گاهی اشارهای به نام او نکرده و با دلایل متقن به رد نظرات ابومسلم پرداخته است. در این جا آن نظراتی مطرحشده که علامه صرفاً بهنقد آنان پرداخته است. در این پژوهش از روش کتابخانهای و کیفی استفادهشده است. ازجمله موضوعاتی که به آنان پرداختهشده میتوان به موضوعاتی همچون: نظر فقهی- تفسیری ابومسلم، چگونگی دفن هابیل، معاد و رستاخیز، اشاره نمود که منحیثالمجموع نقدهای علامه بر آرای ابومسلم که منجر به رد نظرات او شده شامل این حالتها میگردد که عبارتاند از: 1- آرای ابومسلم که خلاف ظاهر و سیاق آیه بوده؛ 2- مقولاتی که توجیه و دلیل نداشتند؛ 3- مقولاتی که با دلایلی آن ها را نپذیرفته است.
عبد العلی شکر؛ علیرضا فارسی نژاد
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، ، صفحه 49-74
چکیده
از جمله مباحثی که ریشه در کلمات فلاسفه پیشین دارد، بحث از علل مادی و جسمانی است. فلاسفه بر این عقیدهاند که علل جسمانی نمیتواند دارای آثار نامحدود باشد. برای اثبات این ادعا، به لزوم «وضع و محاذات» به عنوان شرط تاثیر این علل تمسک جستهاند. برخی از حکمای متاخر نظیر حاجی سبزواری و علامه طباطبایی علاوه بر این برهان، از «حرکت ...
بیشتر
از جمله مباحثی که ریشه در کلمات فلاسفه پیشین دارد، بحث از علل مادی و جسمانی است. فلاسفه بر این عقیدهاند که علل جسمانی نمیتواند دارای آثار نامحدود باشد. برای اثبات این ادعا، به لزوم «وضع و محاذات» به عنوان شرط تاثیر این علل تمسک جستهاند. برخی از حکمای متاخر نظیر حاجی سبزواری و علامه طباطبایی علاوه بر این برهان، از «حرکت جوهری» صدرایی نیز بهره برده و برهان دیگری برای این مدعا اقامه کردهاند. اگر فعل و اثر فاعل جسمانی بر اساس این براهین، متناهی باشد، انفعال و یا تاثیرپذیری امور جسمانی نیز نمیتواند غیرمتناهی باشد؛ زیرا آنچه حکم به عدم تناهی آن میشود، اثر فاعل و علت جسمانی است. این تاثیر، مستلزم یک متاثر است که همان انفعال امر جسمانی است که به دلیل تناهی اثر فاعل، نمیتواند نامحدود باشد. در این نوشتار با روش توصیفی - تحلیلی و با هدف ارزیابی دو دلیل مذکور، نشان داده میشود که این ادله در اثبات مدعای خود استحکام لازم را ندارند؛ به گونهای که علاوه بر ناهماهنگی با برخی اصول مبرهن فلسفی، برخی از شواهد دینی نیز خلاف آن را تایید میکند و نشان میدهد که یک امر جسمانی در انفعال و تاثیرپذیری، محدودیتی ندارد. حاصل تحقیق حاکی از آن است که مطابق برخی از شواهد فلسفی و دینی، انفعال نامحدود امور جسمانی غیر ممکن نیست.
مهدی حسینی شیروانی؛ فرهاد ترابی
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، ، صفحه 231-256
چکیده
علامه طباطبایی در مقدمه تفسیرالمیزان بر این باور است که شماری از مفسران قرآن کریم، عقاید کلامی خود را بر آیههای قرآنی تحمیل کرده، وآن چه که با عقاید مذهبی آنان ناسازگار نموده است، به تأویل بردهاند، و در حقیقت، نمیتوان چنین تبیینی را تفسیر نام نهاد. حال این پرسش مطرح است که آیا علامه، با وجود هشدار دیگران از فرو غلطیدن ...
بیشتر
علامه طباطبایی در مقدمه تفسیرالمیزان بر این باور است که شماری از مفسران قرآن کریم، عقاید کلامی خود را بر آیههای قرآنی تحمیل کرده، وآن چه که با عقاید مذهبی آنان ناسازگار نموده است، به تأویل بردهاند، و در حقیقت، نمیتوان چنین تبیینی را تفسیر نام نهاد. حال این پرسش مطرح است که آیا علامه، با وجود هشدار دیگران از فرو غلطیدن در دام پیش فرضها، خود در مواجهه با پیش انگاره عصمت انبیا، چگونه با آیات موهم عدم عصمت برخورد کرده است؟ نظریه کلی نگارنده در خصوص نوع برخورد علامه با چنین آیاتی، آن است که وی در تبیین خویش، با پایبندی به نظریه عصمت حداکثری، آیات ناسازگار با این نظریه را با تحلیلهای واژه شناختی، یا با کلیگوییهای عقلانی و یا با رمزانگاری آیات مربوطه، راه توجیه و تأویل را برگزیده، و گاهی نیز، از بررسی دقیق آیهها روی برتافته است. علامه در برخورد با این آیات،کوشش کرده است تا با تحلیلهای عقلانی و بهرهگیری از روش تفسیری قرآن به قرآن، تزاحم ظاهری میان پیش فرض عصمت مطلق انبیا و ظواهر آیات موهم عدم عصمت را به گونهای علاج کند. روش تحقیق در این رساله، تحلیلی – انتقادی بوده، و از منابع کتابخانهای بهره جسته است.
محمد مهدی کمالی؛ محمد اسحاق عارفی؛ محمد هادی کمالی
دوره 11، شماره 20 ، فروردین 1398، ، صفحه 257-279
چکیده
بحث از عقلانیت دین یکی از مهمترین مباحث در حوزه دین پژوهشی به شمار میآید. بعضی قائل به عقلانیت حداکثری بوده و تکتک آموزههای دینی را مستقیماً قابل اثبات منطقی دانستهاند. دقیقاً در نقطهی مقابل، دیدگاهی است که معتقد است سنجش گزارههای دینی با عقل، تقابل با ایمانگروی داشته و دینداری هیچ سنخیتی با عقلگروی ندارد. بعضی ...
بیشتر
بحث از عقلانیت دین یکی از مهمترین مباحث در حوزه دین پژوهشی به شمار میآید. بعضی قائل به عقلانیت حداکثری بوده و تکتک آموزههای دینی را مستقیماً قابل اثبات منطقی دانستهاند. دقیقاً در نقطهی مقابل، دیدگاهی است که معتقد است سنجش گزارههای دینی با عقل، تقابل با ایمانگروی داشته و دینداری هیچ سنخیتی با عقلگروی ندارد. بعضی نیز در عین اعتقاد به اثباتپذیری برخی از گزارههای دینی، آنها را نقدپذیر دانستهاند. در این مقاله بر اساس نظریهی ادراکات حقیقی و اعتباری علامه طباطبایی و تقسیم گزارههای دینی به نظری و عملی، عقلانیت هر یک از این دو بخش را به صورت مجزا بررسی کرده و دین را در هر دو بخش حکیمانه دانستهایم. عقلانیت گزارههای نظری از آنجا که تحت ادراکات حقیقی طبقهبندی میشوند، به اثباتپذیری منطقی آنها است. امّا گزارههای عملی اگرچه بهخاطر اعتباریبودن از تیررس برهان خارجند؛ ولی این بهمعنای عدم معقولیت آنها نیست؛ چرا که معقولیت آنها وابسته به غایات معقولی است که بر آنها مترتب میشود.
مهدی جلالوند؛ اسحاق طاهری؛ محمد سعیدی مهر
دوره 10، شماره 18 ، خرداد 1397، ، صفحه 7-28
چکیده
عقلانیت یکی از موضوعات معرفت شناسی است که درباره آن نظرات مختلف و گاه متضادی از سوی اندیشمندان ارائه شده است. علامه طباطبایی نیز با غور در معارف دینی رویکرد خاصی در مباحث عقلی برگزیده و با ادله ای محکم که برخاسته از باور راسخ ایشان بوده، رویکردهای مطرح دیگری را به چالش کشیده است. این مقال، ضمن ارائه تعریفی مبسوط از عقل و بیان اقسام آن، ...
بیشتر
عقلانیت یکی از موضوعات معرفت شناسی است که درباره آن نظرات مختلف و گاه متضادی از سوی اندیشمندان ارائه شده است. علامه طباطبایی نیز با غور در معارف دینی رویکرد خاصی در مباحث عقلی برگزیده و با ادله ای محکم که برخاسته از باور راسخ ایشان بوده، رویکردهای مطرح دیگری را به چالش کشیده است. این مقال، ضمن ارائه تعریفی مبسوط از عقل و بیان اقسام آن، انواع رویکردهای عقلی را مطرح نموده و در ادامه به مختصات رویکرد عقلی مختار علامه طباطبایی می پردازد. در نظر ایشان رویکرد صحیح به کارگیری عقل برای دستیابی به شناخت صحیح امور، ارائه حجت ها و براهین کشف شده توسط عقل به فطرتی است که تجلی گاه حق است. ادراک توأم با سلامت فطرت و نیز ادراک عقلی برخاسته از تهذیب نفس، دو لازمه عقلانیت فطری این اندیشمند فرزانه محسوب می شوند. کلید واژگان: علامه طباطبایی، عقل، عقلانیت، فطرت، عقلانیت فطری .
کاوس روحی؛ نصرت نیل ساز؛ لیلا مرادی
دوره 9، شماره 17 ، آذر 1396، ، صفحه 23-46
چکیده
وهابیت جریانی فکری سیاسی است که در قرن اخیر ظهور کرده است. این جریان دیدگاههای نوظهوری در برداشت از قرآن داشته و مانند هر مکتب فکری بر مبانی و پیشفرضهایی تکیه دارد و نخستین گام برای بررسی درستی یا نادرستی یک نحله فکری، تحلیل و نقد مبانی آن است. این مقاله با هدف مشخص کردن میزان اعتبار پیشفرضهای وهابیت با محوریت اندیشه های ...
بیشتر
وهابیت جریانی فکری سیاسی است که در قرن اخیر ظهور کرده است. این جریان دیدگاههای نوظهوری در برداشت از قرآن داشته و مانند هر مکتب فکری بر مبانی و پیشفرضهایی تکیه دارد و نخستین گام برای بررسی درستی یا نادرستی یک نحله فکری، تحلیل و نقد مبانی آن است. این مقاله با هدف مشخص کردن میزان اعتبار پیشفرضهای وهابیت با محوریت اندیشه های علامه طباطبائی (ره) در تفسیر المیزان به بررسی مبانی عقاید وهابیت پرداخته و به این نتیجه دست یافته که وهابیت با اعتقاد به حجیت مطلق ظواهر قرآن و حجیت بخشیدن به خبر واحد صحابه و تابعان در عقاید و عقل ستیزی و انکار مجاز، و نیز با برداشت اشتباه از معانی توحید و شرک و عبادت مسیر بیراهه را پیموده است.
علی اله بداشتی؛ محسن پیرهادی
دوره 9، شماره 16 ، فروردین 1396، ، صفحه 7-30
چکیده
یکی از مباحث مهم در دین شناسی جایگاه عقل در درک معارف دینی است، در پژوهش پیش رو تلاش میشود جایگاه عقل از دیدگاه ابن تیمیه و علامه طباطبایی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد، تا نقاط قوت وضعف دو دیدگاه روشن شود. ابن تیمیه معتقد است گاهی عقل بر قوهای گفته میشود که انسان با آن تعقل میکند، چنانکه بر علوم و اعمالی که با آن قوه حاصل شده نیز ...
بیشتر
یکی از مباحث مهم در دین شناسی جایگاه عقل در درک معارف دینی است، در پژوهش پیش رو تلاش میشود جایگاه عقل از دیدگاه ابن تیمیه و علامه طباطبایی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد، تا نقاط قوت وضعف دو دیدگاه روشن شود. ابن تیمیه معتقد است گاهی عقل بر قوهای گفته میشود که انسان با آن تعقل میکند، چنانکه بر علوم و اعمالی که با آن قوه حاصل شده نیز عقل گفته می شود. که این معنی نتیجه عقل به معنای اول است، ازدیدگاه ابن تیمیه انسان در کسب معارف دینی با بودن کتاب و سنت و فطرت نیازی به عقل ندارد، و در صورت تعارض شرع و عقل، شرع مقدم است و سانی که به عقل در معارف توجه می کنند را در خطا میداند. علامه نیز معتقد است مراد از عقل در انسان عبارتست از نفس مدرک انسان و آن مبدئى است که تصدیقهاى کلى و احکام عمومى بدان منتهى می شود، علامه دیدگاه افراطی که در آن عقل در دین شناسی کاملا خود بسنده است و دیدگاه تفریطی که به بىاعتباری عقل نظر دارد، نمی پذیرد، و معتقد است جایگاه عقل بین آن دو است و عقل به هیچوجه به خطا نمی رود و یکی از منابع مهم در معرفت دینی است. و هرگز بین عقل و شرع تعارض واقع نمیشود، دراین میان عقل در اندیشه علامه نسبت به ابنتیمیه دارای جایگاه ویژهای در کسب معارف دینی دارد.